چرا بعضی از مدیران از تجدید ارزیابی می ترسند؟
جدای از مزایای تجدید ارزیابی که باعث به روز شدن ترازنامه و تحلیل پذیری بهتر شرکت ها می شود اما این تجدید ارزیابی گهگاهی برای برخی مدیران دردسر ساز است.
فرض کنید سود عملیاتی شرکتی ۲۵۰۰ تومان و مجموع دارایی های آن ۱۰,۰۰۰ تومان است. در چنین حالتی مدیران بازده حاصل از دارایی ها را ۲۵٪ اعلام می کنند. حالا فرض کنید در اثر افزایش سرمایه دارایی های شرکت به ۵۰,۰۰۰ تومان افزایش یابد. در چنین حالتی بازده حاصل از دارایی ها به ۵٪ کاهش خواهد یافت و عملکرد مدیران شفاف تر می شود.
استاندارهای حسابداری بیان می کند که دارایی ها باید به بهای تمام شده گزارش شوند (به آن اصل بهای تاریخی می گویند). در یک اقتصاد تورمی که صورت سود (زیان) براساس تورم دستخوش تغییر می شود، بخش دارایی در ترازنامه همچنان براساس اصل بهای تمام شده تاریخی گزارش می شود. بنابراین در چنین شرایطی محاسبه نسبت بازده دارایی نمی تواند واقعیت موجود در شرکت را گزارش کند، چون صورت کسر تغییرات قابل توجهی دارد (عمدتا تغییرات مثبت) اما مخرج کسر تغییر خاصی ندارد. به عبارتی مدیران نمی توانند ادعا کنند ۲۵٪ عملکرد عالی است!
خیلی ساده تر توضیح بدهم این است که فرض کنید سال ۱۳۹۰ یک شخص یک کارخانه با تمام تجهیزات را به ارزش ۱ میلیارد تومان در اختیار شما قرار می دهد و راهی سفر فرنگ می شود. سال ۱۳۹۸ بازمیگردد و متوجه می شود شما در این سال ۷۰۰ میلیون تومان سود عملیاتی کسب کرده اید. بسیار خوشحال می شود که سرمایه ای که به شما داده ۱ میلیارد تومان بوده و شما در سال ۱۳۹۸ توانسته اید ۷۰۰ میلیون سود عملیاتی کسب کنید و او شما را تشویق می کند. صاحب سرمایه سری به بوفه کنار کارخانه می زند تا یک آب معدنی بخرد. فروشنده می گوید ۳۰۰۰ تومان و صاحب سرمایه جا می خورد !!!!!! زمانی که از ایران رفته بود آب معدنی ۱۵۰ تومان بود و حالا ۳۰۰۰ تومان.
صاحب سرمایه با عصبانیت پیش شما می آید و می گوید ۷۰۰ میلیون سود عملیاتی در حالی که از سال ۱۳۹۰ تا به امروز همه چیز چند ده برابر شده کار شاخصی نیست و من فکر می کردم شما از سرمایه ۱ میلیاردی من سود ۷۰۰ میلیونی را کسب کردید و این درحالی است که سرمایه من در این اقتصاد دیگر ۱ میلیارد نیست چند برابر بیشتر است.
پس تجدید ارزیابی همه چیز را شفاف می کند و مهمترین شفافیت مربوط به عملکرد مدیران است.